شعر در مورد حکایت

شعر در مورد حکایت ,شعر درباره حکایت,شعر برای حکایت,شعر در باره حکایت,شعر با حکایت,شعر درمورد حکایت,شعر با کلمه حکایت,شعر با کلمه ی حکایت,شعری در مورد حکایت,شعری درباره حکایت,شعر درباره ی حکایت,شعر کودکانه در مورد حکایت,شعر مفهومی در مورد حکایت,شعرهای کودکانه در مورد حکایت

شعر در مورد حکایت

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد حکایت برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

آن چه در غیبتت 

ای دوست به من می‌گذرد،

نتوانم که حکایت کنم 

الا به حضور…

شعر در مورد حکایت

حکایت رفاقت من با تو

حکایت “قهوه” ایست

که امروز با یاد تو تلخ تلخ نوشیدم

شعر درباره حکایت

ای باد سحر، تو از سر نیکوئی

شاید که حکایتم به آن مَه گوئی

نی، نی غلطم گرت بدو ره بودی

پس گرد جهان دگر که را می‌جوئی.

شعر برای حکایت

تو بر می‌گردی

همه چیز

از نبودن تو حکایت می‌کند

به جز دلم

که همچون دانه ای در تاریکی خاک

در انتظار بهار می‌تپید،

تو بر می‌گردی،

می‌دانم

شعر در باره حکایت

ناگهان چقدر زود دیر می شود !…

حرفهای ما هنوز ناتمام…

تا نگاه می کنی 

وقت رفتن است

بازهم همان حکایت همیشگی !

شعر با حکایت

خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست

طاقت بار فِراق این همه ایامم نیست

خالی از ذکر تو عضوی چه حکایت باشد

سر مویی به غلط در همه اندامم نیست

شعر درمورد حکایت

آرام باش عزیز من

آرام باش

حکایت دریاست زندگی

گاهی درخشش آفتاب، برق و بوی نمک، ترشح شادمانی

گاهی هم فرو می رویم، چشم های مان را می بندیم،

همه جا تاریکی است.

شعر با کلمه حکایت

می دانم ! عزیز

می دانم که اهالی این حدود حکایت

مدام از سوت قطار و سقوط ستاره می گویند

اما تو که می دانی

زندگی تنها عبور آب و شکفتن شقایق نیست

شعر با کلمه ی حکایت

حکایتِ بارانِ بی امان است

این گونه که من

دوستت می‌دارم …

شعری در مورد حکایت

وای که اگر باد

از این رازِ سربسته

بویی بُرده باشد

پرندگانِ حکایتِ عام‌الفیل

سنگسارمان خواهند کرد.

شعری درباره حکایت

نادان بجز حکایت دنیا نمی کند

ناچار خود حکایت دنیا کند دنی

ای اوحدی، کسی بجزو نیست در جهان

درویش باش، تا غم کارت خورد غنی

شعر درباره ی حکایت

حکایت شب هجران نه آن حکایت حالیست

که شمه ای ز بیانش به صد رساله برآید

ز گرد خوان نگون فلک طمع نتوان داشت

که بی ملالت صد غصه یک نواله برآید

شعر کودکانه در مورد حکایت

در هیچ حلقه نیست که یادت نمی رود

در هیچ بقعه نیست که تخمی نکشته ای

ما دفتر از حکایت عشقت نبسته ایم

تو سنگ دل حکایت ما درنوشته ای

شعر مفهومی در مورد حکایت

آب داند شکایت ناجنس

مشک داند حکایت عطار

عاملت یوز پای در دامست

واعظت مرغ دانه در منقار

شعرهای کودکانه در مورد حکایت

بتی دارم که چین ابروانش

حکایت می کند بتخانه چین

از آن ساعت که دیدم گوشوارش

ز چشمانم بیفتادست پروین

شعر در مورد حکایت

بیشتر بخوانید :

اشعار فروغ فرخزاد

اشعار ملک الشعرای بهار

اشعار فایز دشتی

اشعار سیمین بهبهانی

اشعار فروغی بسطامی