شعر در مورد شکار
شعر در مورد شکار
شعر در مورد شکار , شعر در مورد شکارچی ،شعر درباره شکارچی،شعری در مورد شکارچی،شعر در مورد شکار،شعر در مورد شکار حیوانات،شعر در مورد شکار و شکارچی،شعری در مورد شکار،شعر حافظ در مورد شکار،شعر هایی در مورد شکار،شعر زیبا در مورد شکار،شعر درباره شکار و شکارچی،شعر در مورد شکار آهو،شعری درباره شکار،شعر شکار آهو،شعر شکار اهو،شعر شکار کبوتر،شعر شکار،شعر شکارچی،شعر شکارچی و عقاب،شعر شکاری،شعر شکار عشق،شعر شکار مهدی اخوان ثالث،شعر شکارسری،شعر شکار پرنده،شعر شکارچی و آهو،شعر شکارچی،شعر درباره شکارچی،شعر در مورد شکارچی،شعر برای شکارچی،شعر کوتاه شکارچی،شعر شکار شکارچی،شعر در باره شکار عشق
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد شکار برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
داده ام باز نظر را به شکاری پرواز
باز آرد مگرش نقش و شکاری بکند
شعر در مورد شکارچی
سلام ای مرد تیر انداز ای صیاد صیدافکن
که بافریادهرتیری برآری ناله ها ازنای هر حیوان صحرایی
ولی آگه نیی ازحال آهوبره ای درشام تنهایی
الا ای مرد صحراگرد ای صیاد تیر انداز
شعر درباره شکارچی
در سوگ من خسته و غمناک
تو شکارچی مست، ما دوستان را از هم مگیر
شعری در مورد شکارچی
ما صیادهای چابک چارکوتاه
هر ساله سالروز نخستین آواز کومه را
به شکار نی می آییم
اینک اجاق هامان که دشت را
در گرگ و میش صبح مشبک کرده
شعر در مورد شکار
الا ای مردصحرا گرد ای صیاد صید افکن
به بانگ ناله ی تیری سکوت دلپذیر دشت رامشکن
شعر در مورد شکار حیوانات
روز شکار است
می روم امروز ، سوی دامنه ی کوه
می روم آنجا که زیر خنده ی خورشید
ابرو در هم کشیده جنگل انبوه
می روم آنجا که چون صفیر زند
شعر در مورد شکار و شکارچی
الا ای مرد تیرانداز ای صیاد صید افکن
تو حال کودک بی مادری را هیچ میدانی؟
شعری در مورد شکار
اندوه جانمایهی زندگیست
شرابِ شاعرانِ پر زور است
کمانِ شکارِ کلمات
اندوه است
شعر حافظ در مورد شکار
همه شامش بود دلگیر همه صبحش بود دلتنگ!
تو آن روزی که صید بره آهو میکنی سرمست
شعر هایی در مورد شکار
دی به شکار انسان رفتند از جنگل خون انسان به قمار بردند
از این جنگ و آتش ؛ خون و پوست و گوشت به خانه ننگ بردند
شعر زیبا در مورد شکار
الا ای مرد تیر انداز ای صیاد صید افکن
بگو با من چه حالت می رود برتو
شعر درباره شکار و شکارچی
به حساب چشم هایت بنویسم این جفا را
ز شکار دل نشاندی به عزا تو هست ما را
شعر در مورد شکار آهو
الا ای مرد تیر انداز ای صیاد صید افکن
به بانگ ناله ی تیری سکوت دلپذیر دشت رامشکن
شعری درباره شکار
نه مروت از تو گاهی،نه فتوت از تو،آهی
که شکار ِ باز، فهمد تلفات ماجرا را
شعر شکار آهو
ایا صیاد رحمی کن مرنجان نیمه جانم را
پر وبالم بکن اما مسوزان استخوانم را!!!!!!!!!
شعر شکار اهو
صفی خون در شکار عشق
پرنده در قفس مرده
شعر شکار کبوتر
صیدِ دو چشم میشود آنکه شکار میکند
نیست عجب که عاقبت شیر تو رام میشود
شعر شکار
صفی خون در شکار عشق
ترانه در سفر حاضر
شعر شکارچی
شکار خسته و خونین عشق امّـــــــــــــید است
دلم بر رخ خونین این شــــــــــــکار می سوزد
شعر شکارچی و عقاب
صفی خون در شکار عشق
کمی رویای بی مهمون
شعر شکاری
به بهانه شکار تیهو و کبک
تفنگت را بردار و به تماشا رو
شعر شکار عشق
دوربینی به دست داری وُ
لحظه های شعرم را شکار می کنی
من و واژه ها آهوی هم ایم
پا می دزدیم از هرجا که تو می گذری…
شعر شکار مهدی اخوان ثالث
مأنوس آن دمم که دمادم کنارمی
من صید دام توام ، پس شکار کن
شعر شکارسری
روزی اگر بخواهی راهی شوی به باغی
آخر شوی شکار آهوی جان شکاری
شعر شکار پرنده
گر این شکار جانان کردت رها و حیران
باران شوی و دائم در نیمه شب بباری
شعر شکارچی و آهو
هزار دام گسترده در مسیر عمر
بیدار شو که گه شکار می گذرد
شعر شکارچی
چشم صیادی به دنبال شکار
ناگهان بادی از آن ور تر رسید
شعر درباره شکارچی
دلااین دل من دیدی چکارکرد؟
بازهم آرزوی روزشکار کرد
روزی که باپرتاب نیزه ی چشم
شکار مه جبینی…….. دلرباکرد
شعر در مورد شکارچی
تا چو صیاد آن شکارش را بدید
باد هم بر سمت او گویی وزید
شعر برای شکارچی
شکار من این روزها
مسیر زمانیست
که به خود گرفته اند
سرعت نور را
ومن در گذرش
می شمارم واژه ها را
شعر کوتاه شکارچی
می دانم آخرش که شکار تو می شوم
وابسته ی نگاه ندار تو می شوم
شعر شکار شکارچی
صیاد عشــــق داییـــم، دل را شکار دارد
با مهوشـــان عالـــم، پیمـــان و تار دارد
شعر در باره شکار عشق
آن کس که شکار می زند از ما نیست
بر سینه ی سار می زند از ما نیست
آن کس که درین سکوت ، فریادی را
در حنجره دار می زند از ما نیست
شعر در مورد شکارچی
شکایت هم علاجِ دردها هرگز نخواهد بود
غزال از بی پناهی ها شکار شیر می گردد
شعر درباره شکارچی
مثـنوی معنوی، در پیــــــش تو سجده زند
شاه شاهانی، شکار وجنگ و بلـوا میکنی
شعری در مورد شکارچی
از سکوت شب گرفتم
سراغ تو را
گفت
مشغول هستی با شکار جدیدت
شعر در مورد شکار
از ماهیگیر توربافی
آموخته بود
اما پروانه
شکار میکرد
شعر در مورد شکار حیوانات
افتاد اتفاق بدی که قرار بود
عشق انتهای قصه ی شیر و شکار بود
شعر در مورد شکار و شکارچی
دوباره فصل شکار است تیغ بر دار ید
جُمود نعشی اندام ، تشنه ی خون است
شعری در مورد شکار
مَسنَد نگاهِ تو بود، شکار کردی مرا
دل را به دامِ زُلفت سپرده ای
شعر حافظ در مورد شکار
بازش هوس شکار برخواست
وز دلشدگان قرار برخاست
شعر هایی در مورد شکار
او پیش شکار مست بگذشت
فریاد ازان شکار برخاست
شعر زیبا در مورد شکار
چون گشت شکار شیر جانی
بیزار شد از شکار خرگوش
شعر درباره شکار و شکارچی
شکار من بود ماهی و یونس
چو حاصل شد ز جعدت شصت شستم
شعر در مورد شکار آهو
خمش کردم شکار شیر باشم
که تا گوید شکار مفترستم
شعری درباره شکار
تو میر شکار بی نظیری
ما نیز شکار بی نظیریم
شعر شکار آهو
چون به شکار آمد در مرغزار
آهوکی دید فریدون شکار
شعر شکار اهو
تا پی در پی شکار بینی
وانگه به فراغ دل نشینی
شعر شکار کبوتر
آهو بچگان که مشکبویند
از تیر مژه شکار اویند
شعر شکار
باشد دل و جان فگار اویم
کی نیک فتد شکار اویم
شعر شکارچی
وز ناوک غم شکار ماندن
بهتر که شکار او رماندن
شعر شکارچی و عقاب
این گفت و پی شکار خود رفت
لیلی گویان به کار خود رفت
شعر شکاری
لیلی می گفت و کار می کرد
هر دم صیدی شکار می کرد
شعر شکار عشق
چونکه لختی جنگراماند شکار، از حرص جنگ
چون بیاسایی ز جنگ، آید ترا رای شکار
شعر شکار مهدی اخوان ثالث
تا شکار شیر بینی کم گرایی سوی رنگ
آن شکار اختیارست این شکار اضطرار
شعر شکارسری
جان خود را شکار او کردم
رغبتش بر شکار می ناید
شعر شکار پرنده
با چشم آهوانه که شیران کند شکار
ای آهوی رمیده شکار که بوده ای
شعر شکارچی و آهو
گفتم: او را شکار کردم، لیک
چون بدیدم شکار خود بودم
شعر شکارچی
شکار کرده بسی در دل شب، این صیاد
مگو که روز گذشت و مرا شکار نکرد
شعر درباره شکارچی
بانوکند شکار ملوک ار چه مرد نیست
آری که باز ماده به آید گه شکار
شعر در مورد شکارچی
بچه باز ار شکار دست قضا گشت
باز سپید ظفر شکار بماناد
شعر برای شکارچی
چون ما شکار آهوی شیرافکن توئیم
گر می کشی بدور میفکن شکار خویش
شعر کوتاه شکارچی
به چشم دام ز ذوق شکار خواب نرفت
اگر تو یافته ای لذت شکار مخسب
شعر شکار شکارچی
ما ز مجنون رسم و آیین شکار آموختیم
از غزالان گوشه چشمی شکار ما بس است
شعر در باره شکار عشق
ز صید مردم اگر ناقصان نشاط کنند
شکار خلق نگشتن شکار مردان است
شعر در مورد شکارچی
رم وحشی غزالان شد نگاه چشم قربانی
شکار انداز من هر جا به انداز شکار آمد
شعر درباره شکارچی
همیشه فکرت صائب شکار دل می کرد
کمند ناله او نیست دل شکار امروز
شعری در مورد شکارچی
دل رمیده خود را به حیله سازم رام
شکار خلق گذارم، شکار خویش کنم
شعر در مورد شکار
جهان شکار و تو چون برق بر جناح سفر
بگیر ران کبابی ازین شکار و برو
شعر در مورد شکار حیوانات
ز ساده لوحی امید چشم آن دارم
که چون شکار تو گردم شکار من باشی
شعر در مورد شکار و شکارچی
کره می تاخت سلطان در شکار
میگریخت از وی شکار بیقرار
شعر در مورد شکار
- ۹۶/۱۱/۰۸